دیبادیبا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

عشق مامان و بابا

اولین سفر دیبا جون

سلام دخترم بالاخره ما دل و به دریا زدیم و بعد از واکسن ٤ماهگیت عازم سفر شدیم با بابایی و همه خاله ها رفتیم شمال.خداروشکر خیلی خوب بودی و با ما همکاری کردی و هه هم بیشتر از قبل دوستت داشتن چون دختر خوبی بودی عزیزم.ان شاالله سفرهای بعدی هم باهم میریم و خوش میگذرونیم.راستی بابای اونجا برات پشه بند درست کرد که پشه ها نیان سراغت.خلاصه خیلی خوش گدشت. اینم یه عکس از اولین سفرت.به همراه دریا و گل های بهاری ...
30 ارديبهشت 1392

عکس های دیبا جون در 4 ماهگی

  قربون گل سرت برم که بالاخره تونستم یه دقیقه  رو سرت نگه دارم و عکس بیانداری توت فرنگی مامان و بابا دیبا جون مامان عاشق این خنده های از ته دلته  دخترم حیرون مونده که این مامانش چرا اینقدر ازش عکس میگیره وذوق میکنه     ...
26 ارديبهشت 1392

4ماهگی

سلام عشق شیطون مامان ببخید که دیر به دیر میام خودت میدونی که اصلا وقت خالی برام نمونده ....بالاخره ٤ ماهگیت تموم شد .خداروشکر دخترم یک ماه بزرگتر شد.تو این ماه دیگه حسابی شیطون شدی  میخوای همه چیز را بگیری و بذاری تو دهنت .میخوای تمام وقت یکی بشینه پیشت و باهات بازی کنه خداروشکر مامان هما هرروز میاد و باهات بازی میکنه .فدات بشم خیلی شیرین شدی ما شاالله.الانم تو بغلمیو همش میزنی رو دکمه ها و باید ١٠٠ بار یه چیز را تایپ کنم....... ...
24 ارديبهشت 1392

دی 1391

عزیز مامان سلام،بالاخره رور موعود فردا میرسه .امشب آخرین شبی است که تو دل مامانی می خوابی .عزیزم فردا ساعت٩ صبح  ان شا الله  وقت عمله و من وبابای و مامان هما و با با فرنوش ساعت ٦ صبح میریم بیمارستان،امروز خیلی کار کردم.تمام  خونه را تمیز  کردم ،همه لباسهارو شستم و جابجا  کردم،ساک شما و خودم را دوباره چک کردم،برای بابایی یه شام خوشمزه درست کردم.بابایی  هم زود اومد  خونه و برام یه دسته گل قشنگ و یکی کادوی خوب آورد برای تشکر باورکن بابایی خیلی خوب و مهربونی داری و تو این ٩ ماه خیلی مواظب من و شما بوده.آخرین شام دونفره را با هم خوردیم و آهنگ گوش دادیم.دیبا جون از فرداشما هم به خونه ما اضافه میشی و خونه امون را ...
1 ارديبهشت 1392
1